۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

143

من فتیش ِ‌قوطی دارم.‏
هر جا یه چیزی می‌بینم که از قوطیش خوشم میاد، می‌گیرم.‏
بعد می‌مونم که این به چه درد می‌خوره؟!‏
یه گوش‌گیر استخر گرفتم، با قوطی ِ خیلی جمع و جور و خوشگل.‏
به داداشه می‌گم این به نظرت برا چی خوبه؟
می‌گه برا آزمایش مدفوع

۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

142

کوله‌ها همیشه مانتوها رو می‌کشن بالا.‏
تا روی ِ کون.‏
و به این ترتیب اعتراضشون رو به حجاب اجباری نشون می‌دن...‏

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

141

یه پسرخاله هم داشتيم خیلی حالیش بود
ما که بچه بودیم از تو توالت هوار می‌کشیدیم «مـــــــــامـــــــان بیا منو بشور»،
این بعد ِ این که کارش رو می‌کرد، یه مدل خاصی محکم و با فاصله دست می‌زد
انگار که داره با عشق و احترام خودش رو تشویق می‌کنه
در صورتی که یه علامت بود بین خودش و مامانش
و ما خیلی دیر این ُ فهمیدیم.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۹, پنجشنبه

140

یه بطری آب گذاشتم رو میز، روزی یه بار به لیوانای چرک ِ پیرمرد آب می‌دم
که چایی و نسکافه‌ی ته‌شون خشک نشه
تا کی ایشاللا قسمت شه بشوریم‌شون

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

139

یکی بیاد فلسفه مژدگانی دادن رو به من بگه.
فرضن می‌گی بیا فلان چیز ِ‌من رو که پیدا کردی پس بده، اینم جایزه‌ات؛
چون که موقعیتش رو داشتی بدزدیش، اما نزدیدی؟
یا اینایی که می‌گن پولای توی کیف نوش ِ‌جونت. بیا مدارکم رو بده مژدگانی بگیر؛
یعنی پولا رو که بلند کردی، بیا این مدارک رو هم تبدیل به پول کن؟
یا یه جور باج دادنه؟
که یعنی حالا که تو با داشتن این چیزای من منو تو معذوریت گذاشتی، بیام از روی اجبار باهات معامله کنم؟
چشونه مردم؟!

۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

138

کلاس اولّه. باید هر روز ِ عید یه دیکته می‌نوشته. همه‌اش مونده برا امشب.
یه چشش اشکه، یکی آه.
هی می‌گم گریه نکن حالا بنویس. چیزی نیس تموم می‌شه.
رسیدیم به ض. می‌گم بنویس: «رضا بعد از مریضی ضعیف شده بود.»
می‌بینم کون نکرده جمله به این طولانی‌ای رو بنویسه.
نوشته: «رضا بعد از مریضی مُرد.»

۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

137

یه رفیق دارم خیلی توپه.
شیش ماهی یه بار زنگ می‌زنه، بدون کس‌ تفت دادن و اینا می‌پرسه فلان چیز چطوریه؟
بعد می‌ره تا شیش ماه بعد که باز کارش یه جایی گیر کنه.
فکر هم نمی‌کنه که برای حفظ رابطه باید هی «میلاد حضرت معصومه و روز دختر» و «عید سعید باستانی» و «روز سپندارمذگان(؟!)» رو تبریک بگه...

۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

136

رمزعابربانکم رو عوض کرده بودم یادم نبود چیه.
بعد هی می‌رفتم اِی‌تی‌ام‌های مختلف سه بار رمزهای مختلف وارد می‌کردم تا کارتم رو می‌خورد. بعد می‌رفتم کارت ملیم رو نشون می‌دادم کارتم رو پس می‌گرفتم می‌رفتم اِی‌تی‌ام بعدی.
هر چی عدد مهم تو زندگیم بود و جایگشت‌هاش تموم شد این رمزه پیدا نشد. بعد رفتم درخواست دادم رمزش رو عوض کنن. گفت سه روز دیگه بیا کارتت رو بگیر.
حالا بعد از سه ماه برم بگم آقا من کلّن قضه یادم رفته بود الان کارت من کجاس، خیلی ضایع‌اس؟

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

135

- من نمی‌فهمم. این که شوهر داره! دوس‌پسر هم داره. خیلی هم دوستشون داره. حتا لزبین هم هست. تو نگران چی هستی؟
+ نگران این که تو رو هم دوس داشته باشه...

این گلابی‌ه هم منما! نگفته بودم؟



۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

134

دو سه روز مامان نبود، مام که نیسسیم خونه، قرار شد بابا غذا بپزه.
برا این که جا بیفته، قیمه دُرُس کرده تو زودپز! با گوش‌کوبیده مو نمی‌زنه.
برنج رو هم توی مایتابه به قطر سه سانت دُرُس کرده که ته‌دیگش زیاد شه. یَک چیز شفته‌ی داغونی شده نمی‌شه لب زد.
داداشه می‌گه شانس آوردیم برا این که برنج خوب دم بکشه، تو قوری دم نکرد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

133

کل هارد رو فرمت کردم، از اول ویندوز و درایورا و همه مصیبتا رو نصب کردم، انگار نه انگار.
همه اون دردایی که قبلن داشت الانم داره.
حس می کنم ویروسا بلند شدن، زیر پاشونو جارو کشیدم دوباره نسشتن...

132

واقعیت اینه که یا باید روزی چهار ساعت توی راه باشم،
یا پول ِ چهار ساعت کار کردنم رو بدم برا تاکسی.
خوب من اولیش رو ترجیح میدم...

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

131

از نظر ِ بابا دوای همه‌ی دردا پیازه. هر کی از هر دردی می‌ناله می‌گه سعی کن بیشتر پیاز بخوری.
امروز عمه‌ام داشت می‌گفت سرما خوردم. بابا گف اگه پیاز خورده بودی اینجوری نمی‌شدی.
عمه‌ام گف آخه از فلانی گرفتم. بابا گف باشه، همین پیاز که زیاد می‌خوری باعث می‌شه آدما ازت فاصله بگیرن سرما نخوری ازشون.

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

130

تمرین‌ها رو دوستان ایمیل زدن، فقط باید یک کم ریختشون رو عوض کنم که تابلو نباشه کپ زده‌ام، بعد تحویل بدم.
می‌شینم با خودم فک می‌کنم می‌گم نه، تو صد ساله دیگه‌ام زور بزنی نمی‌تونی اینا رو حل کنی.
بذا نمره ای که لایقشی رو بگیری...

«گشادی همچون مورچه‌ی سیاهی است که در شبی تاریک بر روی سنگ ِ سیاهی راه می‌رود.»

۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

129

یعنی اگه ما بریم با یه استادی که ده ساله یه جور امتحان می‌گیره یه جورم نمره می‌ده، واحد برداریم همون ترم کل سیستمش کن‌فیکون می‌شه.
فقط هم همون ترم ‌ها! بعدش برمی‌گرده به روال ِ سابق...