۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

128

تو کتابخونه که هستم مامان زنگ می‌زنه، مجبورم یواش حرف بزنم.
این مدلی: «هَه. هِمی‌هواد هیاد هُنبالم. هودم هیام.»
بعد مامان هم جو گیر می‌شه همین مدلی جواب می‌ده!

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

127

- نرفتی کتاب‌خونه؟
+ چرا... دلم درد می‌کرد برگشتم.
- چرا مامان؟
+ |-:
- سردیت کرده لابد.
+ نه
- رودل کردی پَ.
+ جوج
- چاییدی. هی می‌گم لخت نرو بیرون.
+ مامان چیزی از قبل ِ درآوردن ِ رَحِمت یادت میاد؟

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

126

گفتیم پوست‌کلفت می‌شیم، دیگه راحت می‌شیم.
نمدونستیم پوست ِ کلفت که کنده شه دردش بیشتره...

۱۳۸۹ آذر ۲۵, پنجشنبه

125

دلیل اصلی که باعث می‌شه آدم یه کاری رو بعد از مدت‌ها پشت گوش انداختن انجام بده،
اینه که یه کار ِ خیلی مهم‌تر از اون پیش بیاد.

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

124

بچه بودیم یه مسابقه‌ای بود دور ِ صندلیا می‌چرخیدیم، موزیک که قطع می‌شد باید زود می‌شستیم روشون. یادتونه؟
امروز تو مترو یه جا خالی شد، کوله و زنبیلمو از رو زمین ورداشتم همین‌جوری عقب‌عقب با کــون به سمت جائه می‌رفتم،
یهو یکی نشست زیرم.
یاد ِ اون افتادم... تجدید خاطره‌ای هم شد...

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

123

- ... که شعرش هم هست: هر کی از چشم ِ خود، یار ِ من نمدونم چی‌چی فلان
+ هر کسی از ظن خود شد یار ِ من
- آها. آره آره

یعنی اگه شعر نگه می‌میره؟

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

122

کس‌خلایی هم هستن از ایرانسل و همراه اول حتا،‏
زنگ می‌زنن می‌گن همین شماره‌ی شما رو داریم منتها آخرش به جا شیش، هشته. یا فلانه.
شماره من! شماره‌ای که کل اعداد رو با گه‌ترین جایگشت می‌شه توش پیدا کرد...
به چهار برابر ِ قیمت.

۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه

121

تو تاکسی نشسته بودم، «بازم اشکای چشمام مثه آب روونه»ی هایده می‌خوند. کم هم بود صداش. یک فاز توپی برداشته بودم واسه خودم...
یه یارو عنه دراومد گف: آقای راننده صدای خواننده زن شنیدن هم اجباریه؟ راننده‌هه گف نه. زد رو رادیو.
پسره که جلو نشسته بود هندزفیریش رو درآورد کرد تو گوشش. منم چسبیدم به در. آدمی که از شنیدن صدای زن حالش بد می شه، ملوم نیس از این که یه زن بشینه کنارش چه حالی می شه...

120

- عه! پالتو خریدی؟ چه خوشگله. چقد بهت میاد‍.
+ این؟! دو ساله دارم اینو می پوشم. پوسیده دیگه. می خوام بدمش خیریه.

کاش آدم بالاخره می پذیرفت که کوره. کلن می کشید بیرون از این قضیه تبریک و فلان...

119

بعد از چهار ساعت ورزدن از سوتی‌های ممود و دوستان،
در پایان مهمانی ایمیل‌هایشان را رد و بدل می‌کنند تا اگر کُس تازه‌ای دستشان رسید برای سایرین فوروارد کنند...