۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

141

یه پسرخاله هم داشتيم خیلی حالیش بود
ما که بچه بودیم از تو توالت هوار می‌کشیدیم «مـــــــــامـــــــان بیا منو بشور»،
این بعد ِ این که کارش رو می‌کرد، یه مدل خاصی محکم و با فاصله دست می‌زد
انگار که داره با عشق و احترام خودش رو تشویق می‌کنه
در صورتی که یه علامت بود بین خودش و مامانش
و ما خیلی دیر این ُ فهمیدیم.

۹ نظر:

ع.ت گفت...

دختر خاله و اصولن خاله نداشتم و الا می گفتم که من بودم :)

ناشناس گفت...

http://medadrangyha.blogspot.com
استاد محترم لطفا به ما سر بزنید.متشکرم.مداد رنگی ها.

ناشناس گفت...

تو همشونم مادره کلفته داستانه

گمشده گفت...

از نوشته‌هات خوشم اومده،مخصوصا اون پست دربارهٔ فرق مغز با پوست

خیلی‌ چیز جالبی‌ بود

خخشن زود به زود آپ کنید

behnam گفت...

khobi?
kam peydaei
nakone oon sorakhaye zehnet masdod shodan ya shayadam mashghol :)

ابله گفت...

آپ کن دیگه !
هی میام سر میزنم خبری نیست
یه چهره مخبوب باید مردمی باشه

رودلف گفت...

اولین بار بود می اومدم اینجا
خیلی جالب بود . . .

Cinnamon گفت...

ajaaab..

ناشناس گفت...

خسته گفت...
کونی چرا آپ نمی کنی
هی من باید بیام بگم ...