۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۳, شنبه

146

داره با تلفن حرف می‏‌زنه، گوشی رو می‌گیره رو شکمش از من می‌پرسه:‏
ما چیز ِ ناجور داریم که بدیم اینا چیز کنن؟
منظورش اینه که تونر ِ پرینتر خراب داریم که بدیم اوراق کنن باهاش این یکی تونره رو درست کنن؟

ینی اگه تو مغزش هم نشسته باشی، باز نمی‏‏‌فهمی چی داره می‌گه.‏

۳ نظر:

سحر گفت...

کجا بودی این همه وخ؟ مگه من مسخره ی توام هر روز بیام ببینم نوشتی یا نه؟ به خدا فکر کردم مردی شاید :(

Afra گفت...

من شرمندم به قرآن شما هر روز بیای این جا سر بزنی. تقریبن مرده بودم. الان خوبم.
سایتای فیدخوان هستن. وبلاگهایی رو که می‌خونی سابسکرایب می‌کنی توش. هر کدوم آپ شه نشون می‌ده. گوگل ریدر فرضن.

سحر گفت...

آها. خب بلد نیستم . فقد هر روز میام آدرستو تپ تپ میزنم میام میبینم هیچ خبری نیس. اون پست فتیش قوطی رو نهصد بار خوندم. ماهی یه بارم از اول آرشیوتو میخونم. روانیم کلن