۱۳۹۱ مرداد ۱۹, پنجشنبه

161

ما یه بار بین ِ راه نگه داشته بودیم غذا بخوریم، یه خانواده‌ دیگه‌م اون ور نشسته بودن.‏
یه بچه داشتن، به زور اگه سه سالش بود،‏
بعد باباهه راه افتاده بود دنبال ِ این هی صداش می‌زد: آقا سید محمد صادق بیا.‏
مام با این کهولت ِ سن به زور اگه هوی صدامون کنن :|‏

۴ نظر:

ناشناس گفت...

D :
جه خوبه که باز می نویسی :)

Mute Vision گفت...

:)))))

لعنتی تو فوق العاده ای در هر دو بلاگت !

فیـــــگور گفت...

به خدا اگه صدا کنن!

شخص نویسنده گفت...

هوی خو خوبه بابای من اگه دور باشم میگه بیا اینجا :/
اصن ضمیر بکار نمیبره